آواز دشتی یکی از آوازهای موسیقی ایرانی است و از ملحقات دستگاه شور دانسته میشود. آواز دشتی احتمالاً برگرفته از منطقهٔ دشتستان است (که امروزه در استان بوشهر قرار دارد و با استان فارس مجاورت دارد). با این حال برخی از گوشههای این آواز شباهتهای فراوانی با موسیقی شمال ایران و به ویژه گیلان دارد.
از بین آوازهایی که جزء متعلقات دستگاه شور تلقی میشوند، دشتی بیشترین نزدیکی را با این دستگاه دارد. در آواز دشتی بر درجهٔ پنجم دستگاه شور تأکید میشود و این نت را نت شاهد آواز دشتی به حساب میآورند. این نت همچنین نت متغیر است و گاه یک ربع پرده بمتر میشود که سبب تمایز آواز دشتی از گوشهٔ حجاز (که در آواز ابوعطا به کار میرود) میشود. درجهٔ سوم شور، نت ایستآواز دشتی دانسته میشود و خاتمهٔ آواز دشتی نیز معمولاً در نت پایه شور است.
در برخی ردیفها گوشهٔ عشاق به عنوان اوج آواز دشتی ذکر شدهاست، اما از دید برخی، عشاق متعلق به دستگاه نوا است و استفاده از آن در آواز دشتی نوعی پردهگردانیتلقی میشود. بسیاری از ترانهها و لالاییهای محلی درایران در آواز دشتی هستند. این آواز بهطور سنتی بسیار غمانگیز است و حتی گوشهای به نام «غمانگیز» نیز در ردیف این آواز وجود دارد. از این آواز در تعزیه بسیار استفاده میشود که هم به دلیل حس غمانگیز آن و هم به دلیل گوشآشنا بودن دشتی در فرهنگ موسیقی محلی ایران است. با این حال در دوران معاصر، قطعات زیادی در دشتی ساخته شدهاند که حالت غمانگیز و سوزناک ندارند و برعکس وجدآور یا حماسی هستند که سرود مشهور ای ایران از جملهٔ آنهاست.
آواز دشتی را معمولاً غمانگیز و سوزناک توصیف کردهاند،[۳۴] و برای اجرای تعزیه مناسب دانستهاند.[۳۵] اما پس از دورهٔ قاجار آهنگسازان مختلفی از آواز دشتی برای ساختن آهنگها و تصنیفهای مهیج و حماسی نیز استفاده کردهاند؛[۳۶] از جمله علینقی وزیری که سرود «ای وطن» را در این آواز ساخت و روحالله خالقی (از شاگردان وزیری) که سرود مشهور ای ایران را در این آواز آفرید.[۳۷] هدف خالقی از ساختن سرود ای ایران در مایهٔ دشتی مشخصاً اثبات این بود که آواز دشتی لزوماً برای فضاهای غمگین نیست.[۳۸]
با این حال، این نظرات مورد توافق همهٔ موسیقیدانان ایرانی نیست، چنان که برونو نتل در مصاحبه با نوازندگان ایرانی به کسانی برخورده که دشتی را شاد و با نشاط توصیف میکردهاند.[۳۹]
به عقیدهٔ فرهاد فخرالدینی از بین متعلقات دستگاه شور، آواز دشتی بیشترین شباهت را به این دستگاه دارد و آن را باید «فرزند خَلَف شور» دانست.[۱۳]
آواز دشتی بر محوریت درآمد دستگاه شور است. درجهٔ پنجم شور نت شاهد آواز دشتی تلقی میشود و این نت همچنین نت متغیر نیز هست (گاه ربع پرده بمتر میشود) که این تغییر باعث تمایز آن از گوشهٔ حجاز میشود. درجهٔ سوم شور نت ایست دشتی است و خاتمهٔ آواز دشتی بهطور سنتی با فرود به درجهٔ اول دستگاه شور همراه است.[۱۴][۱۵] تغییر درجهٔ پنجم شور در آواز دشتی، نشانهای از اعتبار درجهٔ چهارم شور دانسته میشود که باعث میشود درجهٔ پنجم به سمت آن گرایش پیدا کرده و ربع پرده پایین آورده شود.[۱۶] همچنین باید توجه داشت که درجهٔ سوم شور که نت آغاز دشتی نیز هست، نقش یک نت ایست موقت را ایفا میکند و خاتمهٔ آواز دشتی بهطور سنتی روی این درجه نیست بلکه روی نت پایهٔ دستگاه شور است.[۱۷] بر خلاف دستگاه شور که در آن درجهٔ دوم (نت شاهد شور) از اهمیت زیادی برخوردار است، درجهٔ دوم شور در آواز دشتی فاقد اهمیت است و بیشتر ملودی آواز دشتی در فاصلهٔ درجات سوم تا هفتم شور رخ میدهد. در آواز دشتی جهش به اندازهٔ فاصله سوم کوچکیا بزرگ متداول است و جهش از درجهٔ سوم تا هفتم (فاصلهٔ چهارم درست) نیز دیده میشود.[۱۸]
در بیشتر ردیفها، دشتی به عنوان یکی از متعلقات دستگاه شور طبقهبندی میشود. با این حال هرمز فرهت دشتی را یک دستگاه مستقل میداند.[۱۹] مهدی برکشلی هم اگر چه دشتی را جزئی از شور میداند ولی ذکر میکند که دشتی «استقلال نیمهکاملی» دارد و به آن لقب «دستگاه فرعی» میدهد و گوشههای زیر را برایش بر میشمرد: درآمد، دوبیتی (اغلب با اشعار بابا طاهر عریان خوانده میشود)، گیلکی (در آن نت متغیر وجود ندارد و نت شاهد ثابت است)، گبری (نت شروع: درجهٔ چهارم، نت متغیر: ندارد) و بیات کرد (نت شروع: درجهٔ چهارم).[۲۰]
گوشههایی که در بیشتر روایتهای ردیف آواز دشتی ذکر شدهاند عبارتند از:[۲۱][۲۲]
علاوه بر اینها، گوشههای گیلکی، دیلمان، طبری (یا مازندرانی، یا امیری) و داغستانی نیز در برخی ردیفهای این آواز آمدهاند. همچنین برخی ردیفها از گوشهٔ اوج با نام «عشاق» یادکردهاند، اگر چه گوشهٔ عشاق مربوط به دستگاه نواست.[۲۳][۲۴] گوشههای دیگری که به ندرت در ردیف دشتی ذکر شدهاند عبارتند از: کرشمه، سارَنج، قطار، گلریز، رباعی، مثنوی و زارونَزار.[۲۵] فخرالدینی همچنین کاربرد گوشههایی همچون عشاق، سملی و بیات کرد را برای کاستن از یکنواختی آواز دشتی میداند.[۲۶] در ردیف میرزاعبدالله دشتی بسیار محدود است و اجرایش تنها حدود ۶ دقیقه طول میکشد و شامل سه گوشهٔ اوج، بیدکانی و هیجانی است.[۲۷] تفاوتهای قابل توجه در فهرست گوشههایی که در ردیفهای مختلف برای آواز دشتی گنجانده شده، خود نشانهای از شکلگیری این آواز در گذشتهٔ نزدیک دانسته شدهاست.[۲۸]
بیشتر گوشههای دشتی از نظر فواصل در همان پردههای اصلی دشتی اجرا میشوند و وجه تمایز آنها عمدتاً از نظر نوع تحریرهاست.[۲۹][۳۰] به گفتهٔ فخرالدینی گوشهٔ دیلمان را گاهی با کمک الگوی مشخص آن میتوان شناسایی کرد که شامل شش نیمجمله (مطابق با شش مصراع شعر) است که به ترتیب روی درجهٔ پنجم، چهارم، هشتم، پنجم، چهارم و یکم شور ایست میکنند.[۳۱] برونو نتل یک ویژگی دیگر هم برای آواز دشتی بر میشمارد از این قرار که برخلاف دیگر دستگاهها و آوازها، اجرای دشتی با گوشهٔ درآمد آغاز نمیشود و گوشهٔ اول آن در برخی ردیفها گوشهٔ «هیجانی» نامیده میشود.[۳۲]
گوشهٔ عشاق تنها گوشهٔ متمایز در آواز دشتی است. این گوشه اگر چه از نظر فواصل با درجات شور مطابق است اما معمولاً در اجرای خود دستگاه شور به کار نمیرود. در عوض، در اجرای دستگاههایی نظیر همایون، راستپنجگاهو نوا و نیز در آوازهای بیات اصفهان و ابوعطا گوشهٔ عشاق به کار میرود و ساختارش نیز در تمام این دستگاهها کمابیش یکسان است. از دید هرمز فرهت اجرای عشاق در انتهای آواز دشتی، راه را برای برگشت به مسیر اصلی دستگاه شور هموار میکند تا این آواز نیز مانند آواز ابوعطا با فرود به شور خاتمه یابد.[۳۳]
ابوعطا یکی از آوازهای موسیقی ایرانی است و از ملحقاتدستگاه شور دانسته میشود. این آواز بر محوریت دستگاه شور است اما شروع آن از درجهٔ دوم شور است و نت شاهد آن درجهٔ چهارم شور است. گوشهٔ حجاز در آواز ابوعطا نقشی کلیدی دارد و اوج آواز ابوعطا در این گوشه اجرا میشود. اجرای آواز ابوعطا معمولاً با فرود به محور اصلی دستگاه شور خاتمه مییابد.
ریشهٔ نام ابوعطا مشخص نیست؛ این آواز با نامهای سارنج و دستان عرب نیز شناخته میشود و ممکن است با یکی ازراگاهای همنام هندی مرتبط باشد. استفاده از آواز ابوعطا در موسیقی بومی ایران بسیار رایج است و بخشی از موسیقی مذهبی نیز در این آواز (به ویژه در گوشهٔ حجاز که حس و حال «عربی» دارد) اجرا میشود.
آواز ابوعطا غمانگیز و سوزناک توصیف شدهاست و احساس آن با دستگاه شور نزدیکی دارد. بخشی از موسیقی مذهبی ایران نظیر اذان و قرائت قرآن معمولاً در گوشهٔ حجاز اجرا میشود و این گوشه دارای حال و هوای «عربی» توصیف شدهاست.[۲۳]
آواز ابوعطا بر محوریت دستگاه شور است. درجهٔ دوم دستگاه شور (که نت شاهد دستگاه شور نیز هست) در ابوعطا هم نت آغاز و هم نت ایست تلقی میشود. درجهٔ چهارم شور نت شاهد ابوعطاست و درجهٔ پنجم شور در ابوعطا بر خلاف خود شور نت متغیر نیست و کلاً هم از اهمیت کمی برخوردار است. بیشتر ملودی ابوعطا در فاصلهٔ درجات دوم و چهارم شور متمرکز است و اگر چه گاه روی درجهٔ سوم توقف میشود اما این توقف گذراست. پایان آواز ابوعطا با فرود به دستگاه شور همراه است که این خود مهمترین دلیل است برای آن که آن را وابسته به دستگاه شور میدانند. با این حال، تمرکز ابوعطا روی درجهٔ دوم شور باعث میشود که از نظر تونالیته با شور متمایز باشد.[۷]
مهمترین گوشههایی که در ابوعطا اجرا میشوند، عبارتند از سَیَخی، حجاز، چهارباغ و گَبری (که همگی جزو گوشههای دستگاه شور هستند). همچنین گاه گوشههای کرشمه، دوبیتی و بستهنگار نیز به دلخواه خواننده اجرا میشوند.[۸] گوشهٔ سیخی از نظر مُد تفاوتی با ابوعطا ندارد و تفاوت این دو در ملودی آنهاست.[۹] داریوش طلایی در کتاب تحلیل ردیف گوشهٔ رامِکلی را هم برای آواز ابوعطا برشمردهاست.[۱۰]
گوشهٔ چهارباغ از یک متر سهضربی آهسته برخوردار است و میتواند به عنوان درآمدی برای گوشهٔ حجاز نیز استفاده شود؛[۱۱] اگرچه، فرود آن به آواز دشتی شباهت دارد.[۱۲]گوشهٔ گبری نیز در پردههای حجاز اجرا میشود و روندی نزولی از درجهٔ پنجم به نت پایهٔ شور، یا برعکس روندی صعودی از درجهٔ چهارم به درجهٔ هفتم شور را دنبال میکند.[۱۳] این گوشه معمولاً با اشعاری در بحر هَزَج مُسَدَّس مقصور (بر وزن مَفاعیلُن مفاعیلن مفاعیل) و بیشتر با دوبیتیهای باباطاهر خوانده میشود.[۱۴] در مجموع، اجرای آواز ابوعطا از درآمد ابوعطا آغاز میشود، به گوشهٔ حجاز میرود و نهایتاً به محور اصلی دستگاه شور فرود میآید؛ در این مسیر درآمد ابوعطا تکرار نمیشود و این امر در کنار فرود به شور، وابستگی ابوعطا به شور را نشان میدهد.[۱۵]
ساختار گام آواز ابوعطا[۱۶]
نوشتار اصلی: حجاز (گوشه)
حجاز گوشهای مفصل است که از نظر اهمیت با ابوعطا برابری میکند و حتی در موسیقی ترکی و عربی به عنوانیک مقام موسیقی شناخته میشود و کاربرد فراوان دارد (اگر چه فواصل آن با گوشههای حجاز و ابوعطا در موسیقی ایرانی یکی نیست).[۱۷] حجاز از نظر مد با ابوعطا تفاوت دارد: اگرچه، نت ایست هر دو نت پایه شور است اما نت شاهد در حجاز درجهٔ پنجم شور است و بیشتر ملودی بین درجات چهارم و هشتم شور متمرکز است (به جز در زمان فرود از حجاز، که دانگ اول شور به کار گرفته میشود). اوج حجاز در درجهٔ ششم شور رخ میدهد و زمانی که ملودی بالارونده باشد، این درجه ربع پرده بالا برده میشود (اما این کاربرد چنان خاص است که به این درجه لفظ نت متغیر اطلاق نمیشود). همچنین، برخلاف ابوعطا که در آن جهشها حداکثر به اندازهٔ فاصلهٔ سومهستند، در حجاز جهشهای بزرگتر (نظیر چهارم درست وپنجم درست) نیز گاه دیده میشود و به خصوص جهشهایی به اندازهٔ پنجم بزرگ در ابتدای اجرای حجاز متداول است. هرمز فرهت با اشاره به این تفاوتها، ذکر میکند که تنها دلیل این که حجاز جزئی از ابوعطا دانسته میشود (و نه برعکس) این است که در موسیقی ایرانی سیر کلی اجرا از نتهای بمتر به زیرتر است و در نتیجه قطعات با ابوعطا شروع شده و بعد به حجاز میرسند و به همین دلیل نامشان را از گوشهای که از آن شروع شدهاند، میگیرند. با این وجود، او گوشهٔ حجاز را به دلیل گستردگیاش و میزان اوجی که میگیرد یکی از برجستهترین و جذابترین گوشهها در ردیف موسیقی ایرانی نامیدهاست.[۱۸] در اجرا نیز، حجاز طولانیترین گوشهٔ آواز ابوعطاست[۱۹] و اوج آواز ابوعطا در گوشهٔ حجاز (و گاهی با کمک گرفتن از گوشه عشاق) شکل میگیرد.[۲۰]
گوشهٔ حجاز از نظر نت شاهد و نت خاتمه با آواز دشتی(که آن هم از متعلقات دستگاه شور است) یکسان است و از نظر احساسی نیز تا حدی به آن نزدیک است. مهمترین وجه تمایز این دو آن است که در دشتی نت شاهد (درجهٔ پنجم شور) نت متغیر بوده و در حالت پایینرونده ربع پرده بمتر میشود اما در حجاز این نت کمتر حالت متغیر دارد؛ همچنین، درجهٔ سوم شور در حجاز اهمیت بیشتری دارد تا در دشتی.[۲۱]
گوشه بوسلیک در دستگاه نوا و گوشهای به نام «ابوالچپ» که در دستگاههای راستپنجگاه و همایون وجود دارد، از لحاظ ساختار با ابوعطا شباهت دارند.[۲۲]
بیاتِ تُرک یا بیاتِ زَند یکی از آوازهای موسیقی ایرانیاست که جزو متعلقات دستگاه شور دانسته میشود. واژهٔترک در نام این آواز به مردمان ترک قشقایی اشاره دارد. در آواز بیات ترک، برخلاف دستگاه شور و برخی دیگر از متعلقاتش، درجهٔ سوم شور دارای اهمیت بسیاری است؛ چنانکه این درجه، نت شاهد بیات ترک دانسته میشود. نت آغاز و نت ایست بیات ترک نیز بر درجهٔ زیرپایهٔ شور قرار دارد. نت خاتمهٔ بیات ترک در ردیفهای مختلف، تفاوت دارد و گاه به جای نت زیرپایهٔ شور، بر درجهٔ دوم شور و حتی بر نت پایهٔ شور قرار میگیرد.
بیات ترک با دستگاه شور رابطهٔ نزدیکی دارد و برخی گوشههایش، از قبیل مهدی ضَرّابی (که بر نت شاهد شور تأکید دارند)، در تقویت این ارتباط مؤثر هستند. بیات ترک همچنین به دستگاه ماهور نیز نزدیک است و برخی گوشههای آن نظیر دلکش و شکسته را میتوان در بیات ترک نیز اجرا کرد. گوشهٔ جامهدران که در دستگاه همایوننیز وجود دارد، گاهی در مایهٔ بیات ترک اجرا میشود. اوج آواز بیات ترک با استفاده از گوشهٔ قرائی اجرا میشود. مهمترین گوشهٔ بیات ترک، گوشهٔ قطار است که گوشهای اصیل دانسته میشود و دوبیتیهای بابا طاهر را با آن اجرا میکنند.
آلبومهای آستان جانان، گل صدبرگ و شیدایی و قطعهٔاندک اندک همگی در آواز بیات ترک هستند. اذان رحیم مؤذنزاده اردبیلی نیز در آواز بیات ترک (گوشهٔ روح الارواح) است. از بیات ترک در تعزیه، اذان و دیگر موسیقیهای مذهبی، از جمله موسیقی دراویش، استفاده میشود.
واژهٔ ترک در نام این آواز به ترک قشقایی اشاره میکند و نه به ترکهای ترکمنستان، آذربایجان یا ترکیه؛ گمان میرود که بسیاری از ترانههای محلی قوم قشقایی در این آواز باشد. از همین رو برخی آن را با نام بیات زند نیز میشناسند، اگر چه این نام به اندازهٔ «بیات ترک» رایج نیست.[۱] همچنین، پیشوند «بیات» (که در نام آوازهای دیگری همچون بیات کرد و بیات اصفهان نیز به کار میرود) ممکن است مخفف «ابیات» باشد.[۲] این آواز گاهی «آواز ترک» نیز نامیده میشود.[۳]
در رسالههای قدیم موسیقی، نامی از بیات ترک یا بیات زند ذکر نشدهاست؛ اما در مقام حسینی شعبهای به نام «دوگاه» وجود داشته که امروزه به صورت یک گوشه در آواز بیات ترک باقی مانده و میتوان گفت جزء ریشههای تاریخی آواز بیات ترک است. همچنین در رسالهٔ کرامیه (از دورهٔصفویه)، ترکیب «حجاز ترک» آمده و آن را «حجاز اصل» نیز گفتهاند که توسط ترکان خوانده میشدهاست و ممکن است از ریشه های بیات ترک باشد.[۴]
آواز بیات ترک مانند آواز دشتی، در موسیقی فولکلور ایران کاربرد گستردهای دارد. بیات ترک به ویژه نزد مردم کرد (در غرب ایران) و اقوام ترک (در شمال غرب ایران) متداول است.[۵] در موسیقی مقامی آذربایجان نیز بیات ترک شعبهای از دستگاه شور تلقی میشود.[۶]
مهمترین گوشههای آواز بیات ترک، درآمدها، دوگاه، روحُ الارواح، مهدی ضَرّابی، قطار، و قرائی هستند.[۲۴] گوشههای دیگری که در این دستگاه اهمیت دارند عبارتند از شهابی، مهربانی، مثنوی، سارنج، بهبهانی، داد و طبرستانی. برخی گوشههای دستگاه ماهور نیز در اجرای بیات ترک ممکن است به کار بروند نظیر گشایش، فیلی و شکسته.[۲۵]
درآمدهای بیات ترک حالت یکنواختی دارند که عمدتاً ناشی از تأکید مکرر روی نت شاهد است.[۲۶] نام گوشهٔ دوگاهاحتمالاً در قدیم به موقعیت دست نوازنده روی دستهٔ ساز اشاره داشته، چنانکه همین ریشهٔ تاریخی احتمالاً برای نامهای دیگری همچون سهگاه، چهارگاه و پنجگاه نیز متصور است. اگر چه این نامها در نام دستگاههای امروزی موسیقی حفظ شدهاند، اما دوگاه تنها نام یک گوشه در بیات ترک است.[۲۷]
گوشهٔ روح الارواح گوشهای کوچک ولی مهم در آواز بیات ترک است. در این گوشه، نت آغاز و ایست از موقعیت اولیهاش (که نت زیرپایهٔ شور بود) به یک درجه بالاتر (نت پایهٔ شور) تغییر میکند. از این جهت، این گوشه بیات ترک را به فضای مدار اصلی دستگاه شور نزدیکتر میکند؛ اگر چه نت شاهد در آن کماکان ثابت میماند (و به نت شاهد شور که یک درجه پایینتر از شاهد بیات ترک است، تغییر نمییابد). در گوشهٔ مهدی ضرابی نیز این درجهٔ دوم شور (یک درجه پایینتر از نت شاهد بیات ترک) است که اهمیت ویژه مییابد و به نت آغاز و ایست تبدیل میشود. این دو گوشه رابطهٔ تنگاتنگی با یکدیگر دارند و نزدیکی هر دوی آنها به مدار اصلی شور، نقش مهمی در حفظ رابطهٔ آواز بیات ترک و دستگاه شور ایفا کردهاست.[۲۸] از نظر فخرالدینی این گوشهها احتمالاً جدیدتر هستند (ساختهٔ دورهٔ قاجاریه هستند) و با هدف تقویت ارتباط بیات ترک و شور ساخته شدهاند.[۲۹]
مهمترین گوشهٔ بیات ترک، گوشهٔ قطار است. این گوشه همیشه در اجرای بیات ترک گنجانده میشود و گسترهٔ آن در دانگ بمتر بیات ترک است. در این گوشه نیز مانند مهدی ضرابی، درجهٔ دوم شور نقش مهمی پیدا میکند، ولی نت آغاز و ایست نسبت به درآمد بیات ترک تغییری نمیکند.[۳۰]شروع این گوشه با نت زیرپایهٔ شور است، و درجهٔ سوم شور نت شاهد آن است. نت پایهٔ شور در این گوشه نقش چندانی ندارد و محدودهٔ ملودی یک فاصلهٔ پنجم درست (از زیرپایهٔ شور تا درجهٔ چهارم شور) را تشکیل میدهد.[۳۱]علینقی وزیری از گوشهٔ قطار به عنوان یک گوشهٔ «بکر و اصیل» یاد کردهاست که معمولاً با دوبیتیهای باباطاهراجرا میشود. این گوشه با اشعار دیگری در اوزان متفاوت نیز اجرا میشود.[۳۲] اجرای گوشهٔ قطار در موسیقی کردیمتداول است.[۳۳] گوشهٔ قطار بین ایلات کرد گروس معمول بودهاست.[۳۴]
گوشهٔ قرائی اوج آواز بیات ترک را تشکیل میدهد. این گوشه معمولاً در انتهای اجرای بیات ترک به کار میرود و مسیر نزولی دارد. در این گوشه ابتدا در دانگ بالاتر بیاتکرد یک مسیر پایینرونده به سمت شاهد بیات ترک طی میشود، و سپس این مسیر در دانگ پایینتر به سمت نت خاتمهٔ بیات ترک ادامه پیدا میکند. در گوشهٔ قرائی درجهٔ پنجم شور نقشش را به عنوان نت شاهد و ایست بیات ترک از دست میدهد، تا راه برای فرود به نت ایست نهایی (نت خاتمه) فراهم شود.[۳۵] قرائی در اصل یکی از گوشههای آواز افشاری است که در بیات ترک هم قابل اجراست. شاهد آن، درجهٔ هفتم شور و نت ایست آن، درجهٔ چهارم شور (نت شاهد افشاری) است.[۳۶]
از دیگر گوشههایی که در اجرای بیات ترک به کار میرود، میتوان به گوشهٔ جامهدران اشاره کرد. این گوشهٔ کوتاه، در آوازهای افشاری و اصفهان و دستگاه همایون نیز اجرا میشود.[۳۷] گوشهٔ مثنوی نیز (که معمولاً در آواز افشاری طبقهبندی میشود، اما اساساً به اجرای آوازی اشعار مثنوی معنوی اشاره دارد) در بیات ترک قابل اجراست.[۳۸] همچنین گوشهٔ شکسته که معمولاً در دستگاه ماهور طبقهبندی میشود، در ردیف محمود کریمی در سهگاه و بیات ترک نیز آورده شدهاست.[۳۹] به عقیدهٔ محمدرضا لطفی گوشههای شکسته و دلکش در ابتدا جزئی از آواز بیات ترک نبودند (چرا که آوازها معمولاً حاوی پردهگردانی نبودند) و افزوده شدن آنها به بیات ترک بعداً و تحت تأثیر نزدیکی فواصل بیات ترک و ماهور رخ دادهاست.[۴۰][۴۱]
گوشهای دیگر به نام «مهربانی» نیز در نسخهای از ردیف میرزاعبدالله که توسط خاچی خاچی نقل شده برای بیات ترک ذکر شدهاست؛ اگر چه این گوشه در روایت مهدیقلی هدایت از ردیف میرزاعبدالله موجود نیست.[۴۲] داریوش طلایی نیز در کتاب تحلیل ردیف گوشهٔ مهربانی را به همراه گوشههای حاجی حسنی، بستهنگار، زنگوله، خسروانی، نغمه، فِیلی، شکسته، و جامهدران در بیات ترک برمیشمرد؛[۴۳] اما فخرالدینی از گوشههای مهربانی، مهدی ضرابی، شهابی و محمدصادقخانی در بیات ترک، به عنوان گوشههای جدیدی نام میبرد که نامشان را از خوانندگان دورهٔ قاجار یا پس از آن گرفتهاند.[۴۴] در مورد گوشهٔ شهابی، محمدرضا شجریان به نقل از جلالالدین تاج اصفهانی از شخصی به نام «شهاب» معروف به «شهاب چشمدریده» از شاگردان حبیب شاطرحاجی یاد میکند و گوشهٔ شهابی را منسوب به او میداند؛[۴۵] ساسان سپنتا نام این شخص را به صورت «شهابالسادات اصفهانی» آوردهاست.[۴۶] گوشهٔ محمدصادقخانی نیز بهمحمدصادقخان منسوب است و گاه به آن سرور المُلکی نیز گفته شده که به لقب وی (سرور الملک) اشاره دارد.[۴۷]فخرالدینی گوشهٔ مهربانی را تصنیفی یا ترانهای در بیات ترک میداند که میبایست به صورت متریک (موزون) اجرا شود؛ اگرچه گاه نوازندگان و خوانندگان آن را به صورت آزاد نیز اجرا میکنند.[۴۸]
از بین این گوشههای ثانویه، فیلی روی درجهٔ هفتم شور تمرکز دارد (نت شاهد) و روی درجهٔ سوم شور توقف میکند (نت ایست) و به این ترتیب یک فاصلهٔ پنجم درسترا پوشش میدهد که برپایهٔ نت شاهد بیات ترک بنا شدهاست.[۴۹] نت شاهد و ایست گوشهٔ شکسته هم مانند گوشهٔ فیلی است؛ اما فواصل داخل این درجات با آواز افشاری مطابقت پیدا میکند: درجهٔ هشتم شور به طرف درجهٔ هفتم آن (که نتِ شاهدِ آواز افشاری در این موقعیت است) گرایش یافته و ربع پرده پایین میآید، و درجهٔ نهم شور نیز (که از پیش ریزپردهای است) یک ربع پردهٔ دیگر پایین آورده میشود.[۵۰] گامی که پس از این تحولات به دست میآید، مطابق با مقام راست قدیم است.[۵۱]
خاوَرِ میانه (به عربی: الشرق الأوسط) به معنی «شرق میانه» یا «شرق وسطی»، یک منطقهٔ جغرافیایی بینقارهایاست واقع در جنوب غربی قاره آسیا که دربرگیرندهٔ کشورهایی بین مصر و ایران است. خاور میانه منطقهای استراتژیک از نظر جغرافیایی و انرژی است، بهطوریکه ۵۶٫۶[۱] درصد از نفت کره زمین در این منطقه وجود دارد.
این منطقه گروههای فرهنگی و نژادی گوناگونی مانند ایرانیان، آشوریها، آذربایجانیها، ترکهای آناتولی، کردها،بلوچها، عربها و بربرها را در خود جای دادهاست. زبانهای اصلی این منطقه عبارت است از فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، لری، بلوچی، آشوری، ترکی استانبولی،عربی و عبری. در برخی زمینهها واژه بسط یافته خاور میانه به تازگی شامل کشورهای افغانستان، پاکستان، قفقاز،آسیای مرکزی و آفریقای شمالی شدهاست که علاوه بر آنچه یادشد زبان اردو و پشتو را نیز در بر میگیرد.
بسیاری از تعریفهای «خاور میانه» —چه در کتابهای مرجع و چه در اصطلاح عامیانه— آن را ناحیهای در غرب آسیا و دربرگیرندهٔ کشورهای بین ایران و مصر معرفی میکنند. با این که بخش بیشتر کشور مصر (به جز صحرای سینا) در آفریقای شمالی واقعشده ولی آن را جزو «خاور میانه» میدانند. کشورهای شمال آفریقا از قبیل لیبی،تونس و مراکش بر خلاف خاور میانه، در رسانههای عمومی کشورهای آفریقای شمالی خوانده میشوند.
منبع:ویکیپدیا
آسیا /ʌsɪɒ/ راهنما·اطلاعات بزرگترین و پرجمعیتترینقاره زمین است. این قاره ۱۲٪ از مساحت سطح زمین و ۳۰٪ از مساحت خشکیهای این سیاره را در بر میگیرد. ۶۰٪ جمعیت کره زمین نیز در این قاره زندگی میکنند.[۳] قاره پهناور آسیا از قطب شمال تا جنوب مدار استوا امتداد یافتهاست و بخش اعظم آن در نیمکره شمالی قرار دارد. آسیا به همراه اروپا خشکی بزرگ اوراسیا را میسازند. این قاره از شمال به اقیانوس منجمد شمالی، از جنوب به اقیانوس هند، از شرق به اقیانوس آرام و از غرب به دریای سوئز و بخش میانی چین مرزبندی شدهاست.
آسیای مرکزی یا آسیای میانه سرزمین پهناوری در قارهٔ آسیا است که هیچ مرزی با آبهای آزاد جهان ندارد. اگر چه مرزهای دقیقی برای این سرزمین تعریف نشدهاست، اما معمولاً آن را دربرگیرنده کشورهای امروزی، ازبکستان،تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان میدانند. اغلب سرزمینهای دیگری چون افغانستان ، شمال شرقایران، مغولستان، کشمیر، شمال و غرب پاکستان، و گاهسینکیانگ (ترکستان شرقی قدیم) در غرب چین و جنوبسیبری در روسیه نیز شامل آسیای مرکزی میشوند.
باور عامیانه(مردمی) یا فولکلور (به فرانسوی: Folklore) را میتوان گروهی دربرگیرنده افسانهها، داستانها،موسیقی، تاریخ شفاهی، ضربالمثلها، هزلیات، پزشکی، باورهای مردمی درباره بخت و شگون و چشم زخم، لالایی مادران، پایکوبی بومی، آیین ها و شیوه ها و سنّت ها دانست. فولکلور از دو واژه انگلیسی فولک (دنباله روی از واژه Volk در زبان آلمانی و برابر با Folc در انگلیسی باستان) برابر با مردم، مردان، مردم کوچه بازار، انبوه و لور ( lar در انگیسی کهن) برابر با یادگیری، آموخته، آگاهی، دانش[۱] تشکیل شدهاست.[۲]
فولکلور را بیشتر در بررسی تودههای نیاموخته و درس ناخواندۀ مردم میجویند؛ معمولاً در میان اقوام قدیمی بویژه آنها که شهرنشین نبودند نمونههایی بیشتر از فولکلور یافت میشود.[۳] واژه فولکلور را برای نخستین بار ویلیام توماس عتیقهشناس انگلیسی در مقالهای که زمینه آن گفتار دربارهٔ دانش مردمی و آداب و آیینهای کهن بود به کار برد.[۴] این واژه از نیم سده پیش نیز در ایران و ادبیات آن راه یافتهاست و رفته رفته این واژه برابر دانش عامیانه و دانستنیهای تودهٔ مردم رواج یافت و «فرهنگ عامه»، «فرهنگ عامیانه»، «فرهنگ توده» و «فرهنگ مردم[۵]» نامیده شد.[۶]
ترانه های بومی بخش جدایی ناپذیر از فرهنگ بومی و مردمی را می سازند. آنها یادآور اندوه و امید و رنج و شادی یک تیره و تبار و گروهی هستند که در یک زیست بوم زندگی می گذرانند. شایان یادکرد است که ترانه های مردمی تنها به ترانه های کهن و سرایندگان نیاموخته و آموزش ندیده مرزبندی نمی شود. شاعران بزرگ نیز گاهی ترانه هایی مردم پسند و با درون مایه های مردمی و کوچه بازاری می سرایند.[۱۴]
در این باره، سیما بینا، از هنرمندان پیشگام، کاری ارزشمند در دسترس گذاشته است که فراگیر چهل لالایی از سرتاسر ایران است.[۱۵]
منبع: ویکیپدیا